سفارش تبلیغ
صبا ویژن



به سوی آرامش ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
به سوی آرامش ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
به سوی آرامش ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :84786
بازدید امروز : 12
 RSS 

   

 
وقتی ساعت 10 به جای اینکه سر جلسه ی امتحان باشی توی خونه نشسته باشی
وقتی یکی از دوستات زنگ میزنه و میگه کجایی دختر؟! و تو با آرامش میگی خونه ...
وقتی حتی نمی تونی از شدت اضطراب کاری کنی
وقتی همه ی آزانسها ماشین نداشته باشن
وقتی یهو بابات گم وگور بشه
وقتی به جای ساعت 10،‏با اون همه دلهره ساعت 10:30 برسی دانشگاه
وقتی مهم ترین سوال امتحان رو از یه راه حل دیگه حل کنی که استاد نمی خواد
وقتی با اون دست درد لعنتی و خراب کردن مهم ترین سوال دیگه نمی تونی بشینی سر جلسه
وقتی معصومه بهت بگه انگار داری با تمام سختی بدنت رو روی دو تا پات نگه میداری،چته دختر؟
وقتی دیگه حتی به زور هم نمی تونی لبخند بزنی
...
...
فقط کافیه بری توی تالار وزارت کشور با اون همه دانشجو، بگی

لبیک اللهم لبیک ...

فقط کافیه کلیپ رو نگاه کنی از لحظه ی قرعه کشی تا وقتی توی جده میرسن و مدینه و بقیع و وداع و مسجد شجره و محرم شدن و کعبه و کعبه و کعبه و ...
فقط کافیه خودتو پشت دیوارهای بقیع، توی حرم نبوی،‏ توی لباس احرام، ... تصور کنی

به خودش قسم، با تمام وجود دلت آرووم میشه

*** این روزها اشک است که وجود را صیقل می دهد... خدا کند همین طور بماند


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 11:0 صبح روز چهارشنبه 86 خرداد 30